هزار و یک شب

وب‌نوشته‌های پسرک

هزار و یک شب

وب‌نوشته‌های پسرک

اَللهُمَ اِنا نَشکُوا اِلَیکَ

اَللهُمَ اِنا نَشکُوا اِلَیکَ فَقَد نَبیِنا صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ الِهِ وَ غَیبَةِ وَلیِنا وَ کَثرَةِ عَدُوِنا وَ قِلَةِ عَدَدِنا وَ شِدَةِ الفِتنَ بِنا وَ تَظاهُرِ الزَمانِ عَلَینا ...

 

******

 

بارالها ما به درگاه تو شکایت می‌کنیم از فقدان پیغمبرت و از غیبت امام ما و بسیاری دشمن ما و کمی عدد ما و فتنه‌های سخت بر ما و غلبه محیط روزگار بر ما ...

 

خدایا تو دادرس درماندگانی، تو فریادرس فریادخواهانی، تو یاور مظلومانی، تو دادگری و قاضی، تو عادلی. خدایا ما شکایتمان را پیش تو آورده‌ایم. ما به ستوه آمده‌ایم، درمانده‌ایم و کسی نیست که به داد ما برسد. بر ما کسانی حکومت می‌کنند که ظالمند، بی‌رحمند، دروغگویند، چپاولگرند، از تو دورند اما می‌گویند که نزدیک‌ترینند به تو.

خدایا، دوستان ما را می‌کشند، بعد می‌گویند رفت زیر ماشین، می‌گویند داشت می‌رفت از بالای پل افتاد، در بهترین حالتش، می‌کشند و بعد می‌گویند اصلا مال ما بود و شما کشتید. می‌گویند بیگانه کشت ... اینها با ما بیگانه‌اند. اینها از روی تو هم خجالت نمی‌کشند.

خدایا، علمای ما، آنها که بیش از هرکسی باید تو را بشناسند، آنها که دم از عدل علی و خون حسین و مظلومیت فاطمه می‌زنند و برای ظهور امامت دعا می‌کنند، نه تو را می‌شناسند، نه می‌دانند عدل چیست، نه حرمت خون حسین برایشان مهم است و نه سیلی زدن به زهرا را به یاد دارند. تا کسی بر خلاف مصالحشان حرفی میزند فریاد وا اسلاما و وا محمدا و یاحسین سر می‌دهند، آن وقت دادگاه‌های فرمایشی را نمی‌بینند، آدمکشی در ظهر عاشورا را به روی خود نمی‌آورند، کتک خوردن زنان و دختران از دست دژخیمان را نمی‌بینند. آنها هر روز در خلوتشان دعا می‌کنند که امام عصر ظهور نکند تا همچنان جیب‌هایشان را از بیت‌المال و زندان‌ها و گورستان‌ها را از آزادگان بی‌گناه پر کنند. اگر در یکی از این روزها، امام زمان با فریاد الله‌اکبرش ظهور کند، به جرم همان الله‌اکبر گفتن می‌گیرند و به بند می‌کشندش.

خدایا، برخی از مردم ما در فقر و تنگدستی غوطه‌ورند. نه فقر مادی، بلکه در فقر معنوی، روحی و فکری. آنها چشمانشان را به روی انسانیت، آزادگی، کرامت انسانی و مسلمانی بسته‌اند، تنها دنیا را می‌بینند با زرق و برقش. تنها مادیات را می‌بینند. پر کردن شکمهاشان از پر کردن ذهنشان مهم‌تر شده و روحشان را به جسمشان فروخته‌اند. آنها بی‌عدالتی‌ها و ظلم و جورها را می‌بینند، اما نمی‌بینند. برخی از مردم ما فراموش کرده‌اند که می‌توانند انسان باشند

خدایا، نیروی انتظامی‌مان که باید حافظ جان و مال و ناموس‌مان باشد، شده شریک دزد و رفیق باز هم دزد. جلوی چشمشان جوان‌مان جان می‌دهد، می‌گویند مسئله ناموسی بود و به ما ربطی نداشت. آن وقت به زنها و دخترها حمله می‌کنند و باطوم را میان سینه ناموس مردم می‌گذارند و می‌فشارند، با چماق بر سر زن و بچه مردم می‌کوبند و بی دلیل به جان ماشین و موتور و خانه مردم می‌افتند. اینها حافظ جان‌مانند یا سوهان روح‌مان؟

خدایا، علی برای زندانی‌اش شیر فرستاد، سفارش بسیار کرد که با او مهربان باشند و برای قصاص تنها یک ضربه به او بزنند، آنوقت این شیعه‌های محب علی، نه تنها بی‌گناهان را به بند می‌کشند، بلکه با بدترین شیوه‌ها می‌آزارند. از دشنام‌ها و تحریکات ناموسی گرفته تا شیشه نوشابه و باطوم و برق و دستشویی و ... . اگر علی زنده بود با اینها چه می‌کرد؟

خدایا! این مهربان‌ترین مهربانان. خودت بین ما و اینها قضاوت کن، داد ما را تو بستان. این روزها ما مظلومیم و اینها ظالم. تو خود گفته‌ای که یاور مظلومانی. خدایا نظری کن به حال ما ...