ناصر حجازی روی تخت بیمارستان خوابیده و حالش هیچ خوب نیست. از همه دوستان میخوام دست به دعا بردارند و برای سلامتی یکی از اسطورههای این کشور دعا کنند.
قسمتهایی از مصاحبه ناصر حجازی با پرتال شخصیاش:
همیشه با مردم بودهام و هر چه دارم از خدا و سپس لطف و محبت مردم است. من و امثال من مدیون مردم هستیم. آنها مرا حجازی کردند ... به من می گویند عصبانی نشوم، مگر بیغیرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم میبینم، با بیتفاوتی از کنار آن بگذرم. آمدهاند و یارانهها را به مردم قالب کردهاند. زندگی مردم بهتر نشده که بدتر هم شده است. خدمت به مردم یعنی فراهم کردن رفاه و آسایش آنها اما متاسفانه شاهد نداری و سختی زندگی مردم هستیم. دولت میگوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟ مردم ایران روی گنج خوابیدهاند، نفت، گاز و... دولت حق ندارد به مردم کمک کند، دولت باید کار کند، خدمت کند و زحمت و دسترنج مردم را دودستی تقدیم آنها نماید. چهل هزار تومان در ماه به مردم میدهند و بعد چند برابر آن را از جیب مردم برداشت میکنند و سپس ادعای خدمت به مردم دارند. از دید مسوولین خدمت دولت به مردم یعنی کار کردن مردم برای دولت واینکه مردم کار کنند و پولشان را تقدیم دولت نمایند! برای من گاز میآمد چهل هزار تومان و حالا میآید یک میلیون تومان. گاز به کشور همسایه با مبلغی به مراتب کمتر از آنچه از جیب مردم برداشت میکنند، صادر میشود. با دیدن این شرایط نباید عصبانی شوم؟ نباید حرص بخورم و شرایط جسمانیام مثل امروز شود؟ من این حرفها را برای خودم نمیزنم ... اما اگر مردم عادی شرایط امروز من را داشتند و با یک بیماری پر هزینه روبرو شوند، چه باید بکنند؟ بروند بمیرند؟ من ناصر حجازی هستم ، سرد و گرم روزگار را چشیدهام. عمری از من گذشته است. هیچ ابایی هم ندارم که اگر من را ببرید وبا شلیک 2 تیر به زندگیام خاتمه دهید. حرفهایم از سر دلسوزیست. کمی مراعات مردم را کنید. مردم را دوست داشته باشید تا آنها هم شما را دوست داشته باشند. مردم معنای خدمت را میدانند و اگر آن را احساس نمایند پا به پای دولت میایستند و اگر نمیتوانید رفاه مردم را فراهم سازید، بروید ... برای من جای سوال است که مگر اینها کارشناس ندارند؟ از کجا این یارانهها را آوردهاند؟ اگر کشورهای دیگر چنین کاری انجام دادند، ابتدا شرایط و بستر کار را فراهم کردند و بعد اجرا نمودند. آیا در ایران این بستر فراهم بود؟ اینکه بگوییم مصرف نکنید، فلان چیز را نخرید، هزینه نکنید تا برایتان پسانداز شود، هنر است؟ آخر یک کارگر که ماهی سیصد، چهارصد هزار تومان حقوق میگیرد و کرایه خانه، خرج زندگی و... دارد و حال باید سه برابر مبلغی که دولت میدهد ، به آنها برگرداند، چطور زندگی کند؟ نتیجهاش می شود فقر و فقر یعنی فساد، فحشا، طلاق و... . از کدام کارشناس صحبت میکنید؟ کارشناسی فقط بازی با آمار و ارقام و زندگی در برج نیست. کارشناسی یعنی زندگی با مردم و لمس کردن درد و مشکلات آنها از نزدیک. کارشناسی یعنی بدنبال پیدا کردن راهی جهت مقابله با ورود کالاهای چینی و رونق بخشیدن به تولیدات داخلی. امروز شاهد هستیم که کارخانههای ما یا ورشکسته هستند یا صاحبان آنها جهت جلوگیری از ورشکستگی، کارخانههایشان را تعطیل میکنند و نتیجه آن بیکاری و دربدری کارگرها است و این مشکلات در پایان باعث از هم پاشیده شدن کانون خانوادهها و ایجاد مشکالات اجتماعی و اخلاقی میشود. ما کارشناسان واقعی و افراد تحصیلکرده و با دانش کم نداریم. حتی در مسافرتهای خارج از ایران وقتی با این افراد روبرو میشوم، میگویند حاضریم با رقمی نصف آنچه در خارج از ایران به ما میدهند در خاک خودمان کار کنیم، به عشق ایران. اما امکانات و شرایط برای ما فراهم نیست. میخواهم از دولت بپرسم که اجرای طرح یارانهها اهمیت دارد یا یافتن راهی جهت جلوگیری از فرار مغزها؟ هر چند مغزها بایستی فرار کنند که اگر باشند بسیاری از افرادی که به نا حق و بر اساس زدوبند در راس کارند، خانهنشین خواهند شد. همانطور که سطح علمی دانشگاهها را پایین آوردند تا افرادی که سلیقهای وارد دانشگاه شده بودند، بتوانند فارغالتحصیل شوند.
اینکه وضعیت جسمانیام شرایط امروزی را دارد، بدلیل شرایطی است که میبینم و نمیتوانم در قبال این مسایل و مشکلات مردم بیتفاوت باشم. به قول گاندی که میگوید: درد من تنهایی نیست، بلکه مرگ ملتی است که برایشان گدایی را قناعت، بیعرضگی را صبر و با تبسمی بر لب، این حماقت را حکمت مینامند.